فهرست:
1)مقدمه
آموزش پرورش تطبیقی چییست؟
تعریف آموزش و پرورش تطبیقی
2)اموزش چگونه باعث توسعه اقتصاد میشود؟
سرمایه گذاري در آموزش و پرورش
نظریاتي در زمينة سرمایه گذاري در آموزش و پرورش
3) بررسی پنج کشور دارای رتبه نخست را در زمینه آموزش ابتدایی
کره جنوبی
ژاپن
سنگاپور
هنگ کنگ
فنلاند
مقدمه
آموزش و پرورش تطبیقی چیست؟
در روزگار ما, همه ملتها, با هر نظام سیاسی و اجتماعی پیشرفته و یا در حال پیشرفت به مسأله برنامه ریزی و اصلاحات آموزشی, با توجه به آخرین روش های آموزشی و فنی و پیشرفت های علمی جهان, توجه خاص دارند
این توجه تقریباً فراگیر و جهانی است و نسبت به دیگر فعالیتهای اجتماعی از اولویت خاص برخوردار است. بررسی تاریخ تحول نظامهای آموزشی جهان نشان میدهد که برای تحقق این امر، بیشتر کشورهای پیشرو از مطالعات و پژوهشهای تطبیقی در زمینه آموزش و پرورش بهره گرفتهاند و از آن به عنوان شرط لازم برای طراحی نظامهای آموزشی نوین خویش نام میبرند و بر لزوم و ضرورت این گونه بررسیها قبل از اقدام به هرگونه اصلاحات آموزشی جامع برای رفع نیازمندیهای رو به رشد اقتصادی، فرهنگی و فنی خویش تأکید میورزند.
امروزه متفکران و متخصصان مراکز تعلیم و تربیت بینالمللی بر ضرورت ایجاد این رشتهِ نوین علمی در مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها در سطوح کارشناسی ارشد و دکترا تأکید میورزند و این تأکید، از اهمیت کار و نقش محققان این رشتهِ علمی در معرفی نظامهای آموزشی موفق جهان، شناخت مسائل آموزش و پرورش، معرفی نوآوریها و روشهای جدید در قلمرو آموزش و پرورش و دستاوردهای شگرف ناشی از آن، حاصل شده است.
گنجاندن درس آموزش و پرورش تطبیقی در برنامهِ درسی دانشجویان رشتههای علوم تربیتی، مدیریت و برنامهریزی آموزشی و علوم اجتماعی در کشور ما حدود سی سال سابقه دارد، لیکن تاکنون به علل عدیده از جمله ضعف آگاهی و اطلاع دقیق از هدفها و کاربرد واقعی بررسیهای تطبیقی آموزش و پرورش و یا دسترسی نداشتن به مطالعات نوین تطبیقی که پژوهندگان معاصر به عمل آوردهاند، این رشتهِ علمی جایگاه به حق خود را به عنوان ابزار لازم برای توسعه و اصلاحات بنیادین آموزشی به دست نیاورده است.
ولی با این حال امیدواریم اینگونه مطالعات با توجه به تأکیدی که برنامهریزان آموزش عالی کشور دارند، بسط و توسعهِ بیشتری یابد و پژوهندگان آموزش و پرورش تطبیقی کشورمان در راستای معرفی این دانش نوین از طریق تألیف و نگارش کتاب و نشر آثار خویش همت گمارند. در حال حاضر، کشور ما یکی از مراحل مهم و اساسی و در عین حال حساس و دقیق خود را در زمینه توسعه آموزش و پرورش میگذراند.
بدیهی است به موازات بسط و توسعه نهاد آموزش و پرورش باید به مطالعات تطبیقی آموزش و پرورش دست زد، زیرا اینگونه مطالعات زمینه را برای انتقاد و رفع مشکلات نظام آموزش و پرورش فراهم میکند و اداره کنندگان چنین دستگاهی را در کشف و تحلیل مسائل تربیتی یاری میدهد.
به سخن دیگر، آگاهی از تغییرات و اصلاحاتی که در نظامهای تربیتی کشورهای دیگر رخ داده است و مشکلاتی که آنان در اصلاح و توسعهِ آموزش و پرورش خویش داشتهاند و آشنایی با روشها و تدابیری که برای حل این مشکلات به کار بردهاند میتواند ما را در شناسایی مسائل آموزشی و اتخاد تدابیر شایسته برای حل و فصل رضایتبخش آنها، خصوصاً در زمانی که در اندیشه بنیاد نهادن نظام نوین آموزشی هستیم ، یاری دهد.
همچنین این امر میتواند این امکان را فراهم نماید که با ژرفاندیشی نسبت به اصلاحات آموزشی بنگریم و در مقام قانون گذار، برنامه ریز و مجری طرحهای آموزشی و اداره کنندگان کانون های تعلیم و تربیت با گامهای استوار و سنجیده حرکت خویش را در تأمین خیر و صلاح عمومی آغاز کنیم و همان تجارب را که دیگران با صرف زمان و سرمایهگذاری وسیع به دست آوردهاند، به علت بی اطلاعی، دوباره حاصل ننماییم.
بی سبب نیست که در جوامع پیشرفته و حتی مترقی جهان، هر روز بر وسعت مطالعات و پژوهشهای تطبیقی در آموزش و پرورش بر شمار کانونهای علمی که این قبیل بررسیها را در سرلوحه اشتغالات خویش قرار دادهاند اضافه میشود و سیر تکاملی در این زمینه همچنان ادامه دارد و شمول این گونه بررسیها از نظر جغرافیایی و منطقهای نسبت به گذشتهه نه چندان دور فراگیر شده است.
تعریف آموزش و پرورش تطبیقی
تطبیق و مقایسه به عملی اطلاق میشود که در آن دو یا چند پدیده را در کنار هم قرار داده، برای یافتن وجوه اختلاف و تشابه، آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. اصولاً در زندگی روزمره بدون کار تطبیق و مقایسه نمیتوان تصمیمی اتخاذ نمود و راه و روشی برای حل و فصل رضایت بخش امور انتخاب کرد.
مثلاً زمانی که یک کالای خاص را از میان انواع مشابه آن برای خرید برمیگزینیم و یا از میان چند رشته تحصیلی، رشته دلخواه خویش را انتخاب میکنیم و یا از میان چندین شیوهِ ادارهِ امور مؤسسههای آموزشی ،کار مدیریت یک مؤسسه را بر سایر مؤسسات آموزشی ترجیح میدهیم، در تمامی این موارد به نوعی مقایسه و تطبیق مبادرت ورزیدهایم که به اعتقاد خود به گزینش اصلح منتهی شده است.
در حیطه آموزش و پرورش ، این مقایسه یا تطبیق می تواند میان رویدادهای آموزشی در داخل یک نظام آموزش و پرورش صورت گیرد و یا در سطح وسیع تری ویژگیهای گوناگون یک نظام تربیتی با نظامهای تربیتی کشورهای دیگر مقایسه شود.
بخش 2
آموزش چگونه باعث توسعه اقتصاد میشود؟
اين سؤالي است كه غالب محققان آن را بي پاسخ گذاشته اند. يكي از تأثيرات مهم گسترش تعليم و تربيت آن است كه موجب توسعة تمايلات آزادي خواهانة سياسي و اجتماعي مي شود ، تأثير مهم ديگر آن است كه گسترش آموزش و پرورش موجب كاهش نرخ رشد جمعيت مي شود و به اين طريق يك مشكل بزرگ كشورهاي در حال توسعه را كاهش مي دهد.افراد تحصيل كرده ديرتر ازدواج مي كنند و چگونگي كنترل فرزند و جمعيت را بهترمي دانند و بهتر رعايت مي كنند.
اين افراد هم چنين به سلامت خود بيشتر مي انديشند و در تشخيص بيماري هاي خويش دقت بيشتري به خرج مي دهند و در تهيه غذا و مسكن خود انتظارات بالاتري را از خود ظاهر مي سازند . علاوه بر اين، بالا رفتن سطح آموزش عمومي موجب افزايش طول عمر و انتظار زندگي مي شود و اين امر فعاليت بيشتر براي بهبود زندگي اقتصادي و اجتماعي را دامن مي زند.
توسعة آموزش و پرورش مستقيماً منجر به توسعة علوم و صنايع و توليد و بالطبع باعث توسعة اقتصادي مي شود و به صورت،رابطة آموزش و پرورش با توسعة اقتصادي و اجتماعي يك رابطة پيچيده است.آموزش و پرورش باعث تغيير ارزش ها و طرز تلقي هاي افراد مي شود و اين خود تأثير مستقيمي بر وضعيت اقتصادي دارد.
تاريخ نشان مي دهد كه زندگي در دوره هايي متحول شده است كه نياز به پيشرفت در افراد جامعه شديد بوده است.آموزش و پرورش مي تواند اين نياز به پيشرفت را تشديد كند و به اين طريق توسعة اقتصادي مؤثّرمي افتد، آموزش و پرورش در جريان تغيير ارزش ها و طرز تلقي هاي افراد ، آنان را از ديدگاه هاي سنتي به ديدگاه هاي نو مي كشاند كه اين ديدگاه ها خود در جهت تغيير و تحوّلات جديد اقتصادي است.
همين طور يكي از مقتضيات توسعة اقتصادي، گسترش ارتباطات است كه اين خود بهتبع گسترش آموزش به وجود مي آيد.غالب تحقيقات حاكي از آن است كه رشد اقتصادي با بهبود آموزش عمومي و باسوادي مردم ارتباط دارد. آموزش هاي شغلي و حرفه اي همراه با تجارب ضمن خدمت نيز در كارآيي شغلي و پيشرفت اقتصادي مؤثر هستند.
به هـر صورت نوع سيستم آموزشي و اهداف و برنامه ها و امكانات آن نيز در ميزان رشد اقتصادي كاملاً مؤثّر است.
مثلاً اگر برنامه هاي تحصيلي دورة متوسطه عمدتاً جنبة آمادگي فني و حرفه اي داشته باشد و بخش محدودي از آن به آموزش هاي تئوريك اختصاص يابد به رشد اقتصادي جامعه كمك خواهد كرد، برعكس در سيستم هاي آموزشي نظير كشور ما آموزش متوسطة نظري عمدتاً تأثير مثبتي بر توسعة اقتصادي ندارد.
همين طور آموزش عمومي كه بر مهارت هاي پايه و آموزش هاي عملي و خلّاق تكيه نكند تأثير بسيار كمتري بر رشد اقتصادي مي گذارد ، تا آن گونه آموزش عمومي كه مهارت ها و مفاهيم اساسي را در جريان آموزش فعال به دانش آموزان مي آموزد.
در هر حال آموزش رسمی زمينه هايی را فراهم مي آورد كه قابليت يادگيري بيشتر را درآدمی می پروراند واو را آماده مي سازد كه ازآموزش های غير رسمي نيز بهتر بهره مند شود و به اين ترتيب به رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي ياري برساند.
علاوه بر اين، هر گاه آموزش جنبه غيرمتمركز يا نيمه متمركز داشته باشد موجب احساس مسئوليت و توجه بيشتري از جانب بازار آزاد و نيروهاي محلي خواهد شد كه هم به توسعه آموزش و پرورش دامن خواهد زد و هم نتايج اقتصادی بهتري را به بار خواهد آورد.
برنامه های بزرگ آموزشي از جانب دولت فقط موقعی به موفقيت اقتصادی و اجتماعی خواهد انجاميد كه با برنامه ريزي هاي كوچك و عملي آموزشی توسط خود مردم و مؤسسات خصوصی كه سرعت خود را با مقتضيات متحول زندگی تطبيق مي دهندهمراه باشد.
بايد توجه داشت كه آموزش از طرفي يك كالاي سرمايه گذاري واز سوي ديگر يك كالاي مصرفي است ، يعني وقتي مردم ازتحصيلات بالاتري برخوردار باشند، توسعة اقتصادي هم عموماً بالاتر است و هم چنين وقتي رشد اقتصادي كشور و درآمد مردم بالا رود تقاضاي آنان براي آموزش هاي جديدتر و اضافي بيشتر خواهد بود .
چنين مردمی تقاضای آموزش بيشتري براي فرزندان خود نيز خواهند داشت. طبعاً كساني كه از سطوح بالاتر آموزشي و اجتماعي برخوردار هستند امكان بيشتری براي پيشرفت تحصيلی فرزندان خود دارند واين عملا موجب نوعي غربال كردن دانش آموزان و تداوم تبعيض وتفاوتهاي موجود نيزخواهد شد .
در مورد نرخ بازگشت به سرماية انساني مطالعات نشان مي دهد در آموزش عمومي به ويژه در كشورهاي در حال توسعه بيش از سرمايه گذاری در آموزش متوسطه و آموزش عالي است .
نتيجه پژوهش هاي به دست آمده در سال هاي اخير در خصوص نرخ بازگشت هاي اجتماعي به سرمايه گذاري در آموزش به صورت جدول زير ارائه شده است
تحقيقات نشان ميدهد كه اولاً همان طور كه گفته شد، نرخ بازگشت به آموزش عمومي بيش از نرخ بازگشت به آموزش سطوح ديگر است.
ثانياً بازگشتهاي شخصي آموزش به ويژه در سطح آموزش عالي بيش از بازگشت هاي اجتماعي آن است.
ثالثاً همة انواع نرخ بازگشت بيشتر از01درصد است (وهمين رقم است كه تخمين قابل قبولي از هزينه هاي سرمايه اي مصرف شده و از دست رفته مي باشد .)
رابعاً مقادير نرخ بازگشت به آموزش در كشورهاي فقير بيشتر از كشورهاي ثروتمند است و اين به دليل كمبود شديد نيرويانساني متخصص در اين كشورها است
تأثير تحوّلات در رشد و توسعة آموزش و پرورش
در دنياي امروز تغيير و تحولات در رشد سريع صنعت و فن آوري همزمان با ايجاد و گسترش تخصص ها و مشاغل جديد درزمينه هاي مختلف زندگي اقتصادي موجب شده كه نياز به نيروي انساني ماهر و متخصص رو به فزوني گذاشته و ارزش سرمايه در توسعة ملي روشن و بارزتر گردد.
اين دگرگوني و تغيير جهت در وظايف آموزش و پرورش با پيدايش و پيشرفت انقلاب صنعتي و گسترش فراوان علوم و وسايل ارتباطي و رسانه ها به وجودآمده است . در واقع بازتاب تحول و رشد در جوامعي است كه اوضاع اقتصاد كشاورزي سنتي آنها از حالت دستيابي به اوضاع اقتصاد صنعتی جديد و پويا ، تغيير و توسعه يافته است.
آموزش و پرورش رسمي كه در گذشته براي گروه هاي اجتماعي و طبقات بخصوصي مطرح و قابل استفاده بوده و تنها اقشار ممتاز و مرفهمي توانستند از آن استفاده كنند،ازاين رواغلب صاحب نظران علوم تربيتی و اقتصاد و سياستمدار ان متأخّر به مطالعه رابطه مستقيم ميان سطوح مختلف آموزشي وانواع آموزش و پرورش و تأثيرآنها درتوليد و توسعة ملي توجه بيشتري نموده و نيروي انساني آموزش ديده را يكي از مهمترين عوامل اساسي پيشرفت جامعه دانسته اند
یکی از کسانی که به عنوان اولین پایه گذاران علم اقتصاد آموزش و پرورش، تحقيقات بسيار مستدلي به رشته تحرير در آورده «تئودور شولتز »اقتصاددان معروف ميباشد كه پس از مطالعة مراحل رشد اقتصاد يپيشنهاد نمود كه افزايش در توليدات در درجة اوّل مديون ومرهون بهبود ي وكيفيت كوشش انسان ميباشد به طور يكه معلومات ومهارت هاي مفيدي كه مردم ميآموزند يكنوع سرمايه هستند كه اين سرمايه ها يك قسمت اساسي ازسرمايه گذاري توليدي و درنتيجه رشد نظام اقتصادي را تشكيل مي دهد.
از طرفي سير تحولات آموزش و پرورش در جوامع جديد به گونه اي بوده كه باعث دگرگوني هايي در زمينه هاي علمي ، تكنولوژيكي ، اقتصادي، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي در آن گرديده است. به طوري كه آموزش و پرورش رسمي كه در گذشته براي گروه هاي اجتماعي و طبقات بخصوصي مطرح و قابل استفاده بوده و تنها اقشار ممتاز و مرفه مي توانستند از آن استفاده كنند
امروزه به صورت يك نياز اساسي فردي و اجتماعـي مطـرح گرديده و آمـوزش و پـرورش عمومي و همگاني به عنوان يكي از حقوق افراد و ضروريات زندگي در تمامي اجتماعات جديد به حساب مي آيد.
از اين رهگذر، خصوصاً پس از جنگ دوم جهاني با شتاب گرفتن اين تغييرات و افزايش سطح توقعات افراد، تقاضا براي آموزش و پرورش بهتر و دستيابي به مشاغل برتر و زندگي مرفّه تر، چه در كشورهاي صنعتي وچه دركشورهاي در حال توسعه به حدي افزايش يافته و مي يابد كه ديگر نه تنها امكان تعيين حد و مرزي براي آن وجود ندارد بلكه سخن از انفجار تقاضا براي آموزش و پرورش مطرح گرديده است.
اين افزايش انفجارآمي زتقاضا براي آموزش وپرورش ،مديران،مسئولان وبرنامه ريزان آموزشي و اقتصاد يرا با توجه به محدوديت منابع با دو سؤال اساسي روبه رو كرده است، اينكه :اولاً : از چه طريقي مي توان منابع و امكانات فراوان تري براي آموزش وپرورش بهتر و وسيعتر فراهم نمود؟
ثانياً : از مـنابع مـوجـود چگونـه مي تـوان آموزش و پرورش بهتر و وسيع تري به دست آورد؟ نكتة ديگر آنكه با توجه به توانايي هاي متعددي كه آموزش و پرورش به نيروي كار انتقال داده وموجب افزايش قدرت وبازدهي جوانان مي شود، امروزه دولت ها تمايل زيادي به سرمايه گذاري در اين بخش از خود نشان مي دهند، چرا كه از يك طرف صلاحيت هاي اين دو نقش آموزش و پرورش هر دو در رشد و توسعة اقتصادي سهم به سزايي دارد.
به همين علّـت است كه كشورها هـر روزه مبالغ بيشتري را به اين بخش اختصاص مي دهند .به طوريكه ايالات متحدةآمريكا ، آلمان و ژاپن پيشرفت اقتصادي خود را مديون سرمايه گذاريهاي آموزشي ميدانند كه در گذشته در اين جوامع صورت گرفته است
. درحال حاضر نيزدرصد قابل توجهي از بودجة اين كشورها به امر آموزش و پرورش اختصاص مي يابد .اين امر به اعتبار ميزان بازگشت سريع سرمايه و بازدة بالاي آن در بخش آموزش مي باشد
سرمایه گذاري در آموزش و پرورش:
يكي از مسايل و مفاهيم اساسي ديگر در اقتصاد آموزش و پرورش و در تحليل مسايل بازار كار و امور استخدامي و توزيع درآمدها، نيروي انساني است.
مفهوم سرماية انساني را نه تنها در مورد آموزش و تعليم مهارت ها بلكه هم چنين به هر فعاليتي كه باعث افزايش كيفيت نيروي كار و بهره دهي آن گردد، كه نهايتاً باعث بالا رفتن سطوح درآمدآتي ميشود ، مي توان اطلاق كرد.
به اين ترتيب هزينه هايي را نيز كه صرف بهداشت مي شود مي توان به مثابة سرمايه گذاري انساني به حساب آورد و اين سؤال را طرح كرد كه فايده يا سودمندي سرمايه گذاري در آموزش و تعليم تا چه اندازه مي تواند جايگزين ساير سرمايه گذاري ها گردد؟رابطة بين تحصيلات و درآمد ازنظرمسايل مربوط به توزيع درآمدها حائز اهميت است ،زيرا چگونگي توزيع فرصتها ي آموزشي درميان مردم برتوزيع آتي درآمدها تأثير مي گذارد.
اگر چه تحصيلات يكي از عوامل مؤثر بر توزيع درآمدهاست، به همين جهت هرگاه دولت در صدد تغيير وضعيت توزيع درآمدها در دراز مدّت باشد بايد به نقش آموزش توجه نمايد و در به كارگيري صحيح منابع ، دقت هاي لازم را به عمل آورد .
نتيجه اين كه تحصيلات داراي سودمندي شخصي است به علاوه مطالعات نشان مي دهد كه آموزش در بسياري از موارد، به ويژه در كشورهاي توسعه يافته، داراي نرخ بازگشتي است كه بيش از نرخ بازگشت در سرمايه هاي فيزيكي است.همچنين نرخ اجتماعي بازگشت در آموزش بالاتر از نرخ شخصي بازگشت آن است.
علاوه بر اينها، نرخ بازگشت در آموزش عمومي معمولاً زياد تر از نرخ بازگشت درآموزش متوسطه يا آموزش عالي است . اين بدان معناست كه از يك ديدگاه صرفاً اقتصادي، سودمند ترين كار اين است كه منابع اضافي را در سطوح پايين تر آموزشي سرمايه گذاري كنيم هر چند تقاضاي فردي و اجتماعي نسبت به آموزش عالي ، به ويژه در كشورهاي در حال توسعه به شدّت بالا رفته است.
به اين ترتيب مي بينيم كه مفهوم سرماية انساني و به ويژه مفهوم نرخ بازگشت به سرمايه گذاري در آموزش و پرورش، در رابطه با مسأله چگونگي توزيع منابع اجتماعي به انواع مختلف سرمايه گذاري هاست. هم چنين مقايسه ميان نرخ بازگشت به سطوح و انواع مختلف آموزش مي تواند به عنوان راهنماي چگونگي توزيع منابع گوناگون در نظام آموزشي باشد.
نظریاتي در زمينة سرمایه گذاري در آموزش و پرورش:
در تأييد اين نكته (سرمايه گذاري در آموزش و پرورش ) تحقيقات (فيلپيس ) در آمريكا نشان مي دهد كه سرمايه گذاري در آموزش و پرورش فقط پس از نه سال ،خودش را بازپرداخت مي كند ».همچنين از قول يك دانشمند روسي بيان مي شود :وقتي كه آموزش و پرورش چهار سالة اجباري دراتحاد جماهير شوروي (سابق) شروع شد ، محاسبه گرديد كه بازدة اقتصادي آن چهل و سه بار بيشتر از جمع مخارج آن خواهد بود».علّت ديگراهميت يافتن اقتصاد آموزش و پرورش در اين است كه تقريباً در تمام جوامع دنيا افرادي كه از تحصيلات بيشتري برخوردارند ، در شرايط مساوي از درآمد بالاتري بهره مند مي شوند . بدين ترتيب هزينه هايي كه افراد براي تحصيلات اضافي تقبل مي نمايند ، درحقيقت نوعي سرمايه گذاري خصوصي است كه توسط آن ميتوان قدرت ايجاد درآمد خودرا در آينده ارتقاء بخشيد .امروزه چنين سرمايه گذاري هايي فوق العاده سودآور است و بسياري از مردم بدين طريق در خود و فرزندانشان سرمايه گذاري مي نمايند
دبليو . لي . هانسن : در مقاله اي تحت عنوان ميزان بازدهي كل و ميزان بازدهي خصوصي سرمايه گذاري در مدارس با استفاده از نتايج سرشماري جمعيت 2015 ميزان بازدهي اجتماعي و خصوصي آموزش هاي ابتدايي و متوسطه و عالي را در ايالات متحدة آمريكا محاسبه كرده است
هانسن در تحقيق خود به اين نتيجه رسيده است كه ميزان بازدهي خصوصي از سال 2012 از ميزان بازدهي اجتماعي نيز پيشي گرفته است. نتايج مطالعات هانسن و تحقيقاتي از اين دست توجيه گرخوبي براي سرمايه گذار ي خصوصي افراد در امر آموزش و پرورش خود و فرزندانشان است.
دلایل عمده در رشد بررسي هاي اقتصادي در آموزش و پرورش :
بنابراين به طوركلي سه دليل عمده براي رشد روزافزون بررسي هاي اقتصادي در آموزش و پرورش مي توان در نظر گرفت :
1- افزايش حجم فعاليت هاي آموزشي در تمام كشورها و بالا رفتن تقاضاي اين كالاي اقتصادي همزمان با رشد و توسعة جوامع وافزايش سطح توقعات عمومي مردم.
2-توجه روزافزون به جنبه هاي اقتصاد آموزش و پرورش و افزايش اهميت آنبه عنوان يك صفت و عاملي براي سرمايه گذاري در نيروي انساني با بازده خصوصي و اجتماعي بالا.
3-اثرات مستقيم و غير مستقيم حتمي و قابل بررسي و اندازه گيري آموزشو پرورش در رشد و توسعة اقتصاد اجتماعي، ملي و بين المللي.
به طور كلي اقتصاد آموزش و پرورش مي تواند راهنماي كاربرد بهتر منابع كمياب در آموزش و پرورش،انتخاب بهترين و اقتصادي ترين شقوق آموزش در دسترس، بر اساس سنجش هزينه ها و فايده ها، امكان برنامه ريزي نيرويانساني با روش علمي و ارزيابي استفاده از فن آوري آموزشي در دستيابي به اهداف آموزش و پرورش و تخصيص منابع به آموزش هاي مختلف بر اساس معيارهاي اقتصادي را فراهم كند.
آثار اقتصادي آموزش و پرورش برنظام اقتصادي جامعه از قبيل : نقش آن در ايجاد سرماية انساني، در ايجاد و توزيع درآمد و ثروت بين افراد در رشد و توسعة اقتصادي، سودمندي سرمايه گذاري آموزشي نسبت به سرمايه گذاري فيزيكي، ايجاد برابري به بسياري جنبه هاي ديگر مطرح گرديده است .
اين در كنار ازدياد تقاضا براي آموزش و پرورش به واسطة استفادة بهينه از امكانات موجود وفراهم آوردن منابع و امكانات جديد براي پاسخگويي به تقاضاي فزايندة آموزش و پرورش مطرح مي باشد
نيروي انساني آموزش دیده و نقش معلم در توسعة اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي
نيروي انساني آموزش ديده يكي از مهمترين نهاده هاي اقتصاد در هر كشوري است و به ويژه در كشورهاي در حال توسعه كه با كمبود سرمايه هاي مادي مواجه هستند اهميت خاصي دارد.
آشنايي با اين واقعيت كه آموزش و پرورش باعث فعّال شدن نيروي كار مي شود و اعتقاد به اينكه كمبود نيروي كار ماهر و متخصص يكي از موانع مهم رشد و توسعة اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه است موجب پژوهش هاي فراوان در مورد پيش بيني نيازهاي مربوط به نيروي كار آموزش ديده شده است
.اين نظريه كه مي توان سازمان نيروي كار مورد نياز يك كشور را طرح و پيش بيني كرد و آن را مبناي برنامه ريزي براي پاسخگويي به نيازهاي اقتصادي و اجتماعي كشور قرار داد نه تنها از اين بابت كه مي تواند راهنماي آشكاري براي برنامه ريزان آموزشي و سياستگذاران باشد نظريه جالبي است ، هم چنين باعث شده است كه برنامه ريزي بسياري از كشورها را تحت تأثير شديد خود قراردهد.به هر حال بدون شك بايد به سوي توسعه و تربيت نيروي انساني حركت كرد به نحوي كه محاسبة درستي از مسايل جهاني و عواقب برنامه ريزي و پيامد هاي فرهنگي آن داشته باشيم.
اصولاً براي تحقق توسعه در يك مملكت بايد پايه هاي فكري توسعه را در جامعه تحكيم بخشيد و در پي تأمين نيروي انساني واجد شرايط بر آمد و براي تعادل فرهنگي جامعه سرمايه گذاري مضاعف لازم است.با اين تحليل براي آنكه كشور بتواند اعتلاي اقتصادي و اجتماعي به دست آورد، بايد از آموزش و پرورش شروع كرد و كليد توسعه را در لا به لاي انگشتان معلمان جستجو كرد، البته آموزش و پرورش بايد هدفدار باشد يعني بداند در چارچوب برنامه هاي ميان مدّت و بلند مدّت نظام واجد كدام نقش است؟به دانش آموزان چه مي آموزد؟وبراي چهميآموزد؟ مي خواهد در شخصيت آينده سازان چه صفاتي را تعبيه كند و در انجام اين مهم از چه روشها و امكاناتي استفاده مي كند؟براين اساس اولين مطلبي كه پيرامون آموزش و پرورش كشورهاي در حال توسعه مطرح مي شود مسألة فراگيري آموزش ها از يك سو و از سوي ديگر تشكيكدركارايي نظام هاي آموزشي است.
در كشورهاي تحت سلطه كه به عنوان حلقه اي از زنجيرة كشورهاي وابسته به قدرت هاي بزرگ اداره مي شوند معمولاً اين تشكيك كمتر مطرح مي شود و اگر هم به صورت كمرنگ مطرحشود كار با يك زنجيره و فرم هاي مقطعي خاتمه يافته قلمداد مي گردد ولي در كشور بزرگي مثل ايران كه دست آمريكا را از مقدرات خود كوتاه كرده است و به طور مستقل اداره مي شود اين تشكيك جدّي و مقدّس است و اقتضاي آن مسألة تغيير بنيادي نظام است كه خوشبختانه در شرف تحقق مي باشد.
پس مسأله تحوّل در نظام تربيتي و آموزشي كشور مي تواند ركن اصلاحات اقتصادي و اجتماعي و مبناي توسعة ملّي محسوب شود.
به دين ترتيب دورنماي جايگاه معلم درتوسعه اقتصادي و اجتماعي تا حدودي روشن مي گردد. معلم ركن اصلي و خدشه ناپذير در نظام تعليم و تربيت است.ذيلاً جهت ارزشمندي از بزرگان تاريخ در خصوص ارزش و اهميت نقش معلم سخناني را بيان مي كنيم
معلمان مدارس ، در هر كجا كه هستند ، عنايت شان به كودكان بيشتر باشد كه اين كودكان اميد آينده كشور ما هستند و از امروز ، انسانها و دانشمندان فردا ساخته مي شوند امام خميني ره
شما معلم نسلي هستيد كه در آتيه همه مقدرات كشور به آن نسل سپرده مي شود امام خميني ره
معلمين پرورش دهندگان فكر و استعداد وشخصيت هاي رو به رشد كشور هستند مقام معظم رهبري
نقش معلمان در پيشرفت جامعه از تبديل خاك به طلا با ارزش تر است مقام معظم رهبري
مدرسه مي تواند نظام و اجتماع را به اندازه اي تغيير دهد كه از عهدة ساير مؤسسات اجتماعي خارج است جانديويي
هرملتي كه داراي بهترين مكاتب مدارس است بهترين و قويترين ملت به شمار ميرود. اگر امروز نيست ، فردا خواهد شد زولسيمون
دكترعلي اكبرشعاري نژاد هدفهايي كه بايد در مورد توجه معلمان قرارگيرد را به صورت زير بيان كردهاست
1-هدفهاي خودشناسي؛براي درك مربي نسبت به خود وارزشهاي خويش
2-هدفهاي روابط انساني ؛ براي گسترش روابط انساني
3-هدفهاي كارآمد اقتصادي ؛ براي اشتغال شايسته و علاقه مندي به شغل
4-هدفهاي پذيرش مسئوليت اجتماعي ؛ براي مشاركت دادن افراد در سرنوشت اجتماعي و سياسي خويش
آنچه مطرح شد برايند كار معلم است . ديدگاه هاي مختلف ، زبانهاي گوناگوني را به كار گرفته اند تا نقش آفريني معلم درجامعة فردا را عرضه نمايند.
در چارچوب اين مهم مي توان فرداي جامعه را به اين شكل توصيف نمود:
1-فرهنگ عمومي آن مبتني بر دين و قواعد شريعت آسماني است
2-پويايي و نوآوري علمي و آموزشي منجربه زندگي بهتروآسايش بيشترمردم مي شود
3-مردم از سلامت رواني و اخلاقي فردي برخوردار مي گردند
4- اشتغال مفيد براي همة مردم و متناسب با شرايط و توانايي هاي آنان وجود دارد
5-حاكميت سياسيمورد رضايت و پسند مردم مي باشد
6- بهداشت فردي و بهداشت محيط زيست مراعات مي گردد.
چنين جامعه اي مطلوب ، پويا ، دوست داشتني و آرماني است. همة تلاش دستگاه تعليم و تربيت و همة توان يك معلم بايد مصروف وصول به چنين جامعه اي شود .
بنابراين معلم بايد داراي آگاهي هايي به شرح ذيل باشد:
1-آگاهي نسبت به ويژگي هاي جامعة فردا
2-آگاهي نسبت به ويژگي هاي لازم براي نسل فردا
3-آگاهي نسبت به كاربرد يا ارتباط هر يك از برنامه هاي آموزشي با هدف هاي جامعة فردا
4-آگاهي نسبت به نقش و جايگاه رفيع خود براي ساختن جامعة فردا
نتيجتاً خواه و ناخواه جامعة ما در حال تغييرات و تحولاتي است كه برنامه ريزان جامعه بايد آن را با اهداف اساسي جامعه تطبيق دهند و معلمان بايد نسل امروز را براي زندگيفردا متناسب با پيش بيني هاي به عمل آمده، آماده سازند.
اين معلم كه از حمايت ها و برنامه ريزي هاي نظام آموزشي كشور برخوردار است، بايد از توانايي ها و ويژگي هايي برخوردار باشد تا به مدد آنها از عهده تربيت نسل فردا برآيد.
بدون ترديد جامعة فرداي ما هر گونه كه رقم بخورد خارج از ابعادي كه مورد بررسي قرار گرفت نخواهد بود.
چنين جامعه اي داراي ابعاد اعتقادي ، اخلاقي ، فرهنگي ، دانش روابط اجتماعي ، مشاغل ، حاكميت سياسي و بهداشتي خواهد بود و همة اين ابعاد راه خود را از مدرسه باز مي كنند و سايه و رنگ معلم را همواره با خود خواهند داشت .در نظام تعليم و تربيت اگر برنامه ها اصلاح شود و از روشهاي علمي و مناسبي در تدوين كتب درسي و انتقال معلومات به دانش آموزان استفاده شود حركت جامعه به سمت صلاح و پيشرفت خواهد بود.
فصل 3
بررسی پنج کشور دارای رتبه نخست را در زمینه آموزش ابتدایی
پنج کشور در جهان وجود دارند که رتبه نخست را در زمینه آموزش ابتدایی، دارا هستند، و رتبهبندی این کشورها بر اساس ضریب همبستگی پیرسون در خصوص آموزش، مهارتهای شناختی و پیشرفت تحصیلی جهانی صورت گرفته است، که به نوبه خود، برتری کشورها را بر اساس چندین آزمون بین المللی تعیین کرد، از جمله:
– آزمون بین المللی پیشرفت سواد خواندن و نوشتن (پرلز)
– سنجش روند بین المللی آموزش ریاضیات و علوم (تیمز)
– برنامه بین المللی ارزیابی دانش آموزان (پیزا)
رتبهبندی ده کشور برتر بدین ترتیب است: كره جنوبي رتبه نخست، ژاپن در رتبه دوم، پس از آن سنگاپور در رتبه سوم، هنگكنگ در رتبه چهارم، اما فنلاند پس از آنکه در سال های گذشته در صدر قرار داشت، در مرتبه پنجم قرار گرفت، بریتانیا رتبه ششم را به خود اختصاص داد، و پس از آن کانادا در رتبه هفتم جای دارد، بعد از آن هلند در رتبه هشتم، ایرلند در رتبه نهم، و لهستان در رتبه دهم قرار دارد.
بر حسب نتایج فوق الذکر ملاحظه میکنیم که چهار کشور از شرق آسیا در صدر این ردهبندی قرار دارند و چهار رتبه نخست آن را به خود اختصاص دادهاند. و پژوهشگران بر این باورند که دلیل پیشرفت کشورهای شرق آسیا ناشی از هماهنگ بودن وضوح اهداف و نظام آموزشی میباشد و همچنین آزمونهایی که توانایی دانشآموزان در درک و کاربرد برنامه درسی را به روشنی میسنجند.
در اینجا از روح نظامهای آموزشی کشورهایی که به پنج رتبه نخست ردهبندی دست یافتهاند، مطلّع خواهیم شد؛ و سپس از تجربیات، برنامهها و ایدههای آموزشی آنها استفاده میکنیم تا از روح تخطیگری و عقبماندگی و جهلی که ما را از عرصه تمدن و پیشرفت دور میکند، رهایی یابیم.
کره جنوبی
وقتی ژاپنیها کره جنوبی را ترک کردند، میزان بیسوادی در این کشور 78 درصد بود، زیرا آموزش و پرورش محدود به ژاپنیها بود، و تنها عده اندکی از کرهایها مجاز به تحصیل بودند و معلمان کرهای در مدارس کره جنوبی حضور نداشتند. و پس از خروج ژاپن، کره جنوبی طی چند دهه کوشید تا یک نظام آموزشی نوین و مدرن را بنیان نهد که اکنون به عنوان قدرتمندترین نظام آموزشی جهان از آن یاد میشود. سختگیری و قاطعیت ویژگی بارز نظام آموزشی کره جنوبی است. و میزان ساعاتی که دانش آموزان کرهای برای یک سال تحصیلی در مدارس سپری می کنند 1020 ساعت میباشد که میانگین آن 14 ساعت در روز و برای پنج روز در هفته است، که این بالاترین نسبت در جهان است. همچنین دانش آموزان کرهای نسبت به همسالان خود در سایر کشورها، 22 دقیقه کمتر میخوابند. نظام آموزشی کره جنوبی در قالب 6.3.3 عمل میکند و از نظر ساختار کلی، شباهت فراوانی با نظام آموزشی عراق دارد، اما در زمینه روشها و اقدامات با آن تفاوت دارد. و بیشترین مواردی که نظام آموزشی کره بر آنها تمرکز دارد عبارتند از: ریاضیات، علوم، و زبان انگلیسی. و با وجود اینکه آموزش و پرورش در کره جنوبی رایگان است، اما والدین، 25 درصد از کل درآمد خود را برای تدریس خصوصی فرزندان خود هزینه میکنند. و به تبع آن هم، دانش آموزانی که انتظارات والدین خود را برآورده نسازند، به شدت تنبیه میشوند، و عدم دستیابی دانشآموز به یک رشته دانشگاهی، در حکم خیانت به خانواده تلقی میشود. لذا فشار سنگین و احساس نومیدی به دانشآموزان کرهای دست میدهد، و منجر به خودکشی میشود.
ژاپن
ژاپنیها در سال 1868، علیه حکومت خود قیام کردند، زیرا آن را در آن برهه زمانی فاسد میدانستند. سپس دولت جدید پس از آن به اعزام هیئتهایی به چند کشور، از جمله: انگلیس، آلمان، فرانسه و امریکا پرداخت تا از ایدههای آموزشی آنها مطلع شوند. و بدین ترتیب یک نظام آموزشی ژاپنی بر اساس ادغام ایدههای این کشورها با فرهنگ ژاپن ایجاد شد. و ژاپن توانست تا آغاز جنگ جهانی دوم، از ثمره این نظام آموزشی بهره ببرد. پس از جنگ، ژاپن اصلاحات آموزشی متعددی را آغاز کرد که توسعه اقتصادی و تکنولوژیکی ژاپن را تقویت کرد و ارتقا داد. نظام آموزشی ژاپن از سیستم 6.3.3 پیروی میکند و بر روشی آموزشی متمرکز است که به کار تیمی و حل مسئله متکی است و نه آموزش مستقیم، و دانش آموزان برنامه های درسی مربوط به ریاضیات، علوم، و اخلاق را با درجهای موازی برنامههای درسی اخلاق و علوم دانشگاهی فرامیگیرند؛ که تاثیر مثبتی بر رفتار افراد جامعه داشته است. و وجهه مدرسه به عملکرد آکادمیک و نوع تعامل آن بستگی دارد، به عنوان مثال، اگر دانشآموزی قانون را نقض کند، معلم راهنما و کادر آموزشی مدرسه موظفند که رسما از مقامات عذرخواهی کنند.
برخی تحلیلگران آمریکایی معتقدند که پیاده کردن نظام آموزشی ژاپن در آمریکا، نسلی قوی را زیر نظر یک موسسه آموزشی قوی به وجود خواهد آورد، و از مشکلاتی که مدارس آمریکا از آنها رنج میبرند، جلوگیری میکند.
سنگاپور
سنگاپور، داستان موفقیت فوق العادهای بهشمار میرود، بطوریکه توانست در کمتر از 50 سال، از جزیرهای فقیر و فاقد درآمد و با آمار بالای بیسوادی، تبدیل به کشوری بشود که در ردیف کشورهای توسعه یافته و پیشرفته قرار بگیرد. سنگاپور در دوران استعمار و پس از آن هم از وضعیت ستیز و اختلاف بین اقلیتهای قومی و دیگر اقشار جامعه رنج می برد. و پس از استقلال و جدایی از مالزی در سال 1965، نخست وزیر سنگاپور (لی کوان یو) متوجه شد که آموزش و پرورش تنها راهی است که از طریق آن میتوان بر مشکلات جامعه سنگاپور غلبه کرد. و عملا به ایجاد یک نظام آموزشی شایستهسالار پرداخت و این نظام هم مدل مورد نیاز محقق شدن سیاستهای اقتصادی مالزی را تشکیل داد که امروزه به آن دست یافت. ویژگی بارز سیستم آموزشی سنگاپور، وجود معلمان، مدیران با کفایت و مجرب و رهبران توانمند با توانایی ایجاد چشماندازهای بلندمدت متمایز میشود.
سنگاپور دارای نظامی آموزشی است که از سیستم 6.2.2 پیروی میکند و برنامههای درسیاش بهخوبی تدوین شدهاند و معیارهای آن با روشهای نوین یادگیری، و روشهای سنجش و ارزیابی همسویی دارند. سیستم حکومتی سنگاپور دستخوش بسیاری از جنبشهای اصلاحی شد، که بارزترین آنها در سال 1997 و زمانی بود که که دولت دست به یک اقدام اصلاحطلبانه زد که با عنوان (مدل متمرکز بر توانایی سنگاپور) شناخته شد، که هدف آن تاسیس مدارس جدیدی بود که (مدارس تفکر) نام داشت.
این مدل بر چهار محور متمرکز شده است، که عبارتند از: استفاده از معلمان مجرب، مستقل بودن مدارس، لغو سیستم بازرسی، تقسیمبندی مدارس به چهار گروه. سنگاپور در سال 2006، چهارمین اقدام اصلاحطلبانه را تحت نظام جدیدی با عنوان «آموزش کمتر، یادگیری بیشتر» عملی ساخت. و به لطف این دو سیستم آموزشی، سنگاپور توانست در آزمونهای بین المللی به موفقیتی چشمگیر برسد و رتبهای در سطح بالا در میان کشورها به خود اختصاص دهد.
هنگکنگ
هنگ کنگ تا سال 1997 مستعمرهای انگلیسی بود و یک نظام آموزشی بریتانیایی داشت، اما پس از خروج استعمارگران در سال 2000، مقامات، اقدام به تغییر نظام آموزشی و تبدیل شدن به یک نظام آموزشی جدید کردند که از سیستم 6.3.3 پیروی میکند، و مقامات متوجه شدند که آموزش و پرورش، دروازهای برای آینده است، لذا بهجای روشهای تلقین و حفظ مطالب درسی، بر یادگیری تمرکز کردند. مقامات توجه ویژهای نسبت به قشر معلمین معطوف داشتندکه این امر آنان را تشویق کرد تا تمام تلاش خود را برای امر تعلیم و تربیت بهکار ببرند و در نتیجه باعث شد که آوازه معلمان بالا برود بهپای شهرت سوپراستارها برسد تا جاییکه میبینی عکسهای معلمان را به نشانه تقدیر از آنها در خیابانها نصب کردهاند.
فنلاند
فنلاند در طول دههها به دلیل منابع محدود، بحرانهای زیادی را متحمل شد، لذا دولت فنلاند از دهه هفتاد برای اصلاح اقتصاد کشور وارد عمل شد، اما بحرانهای اقتصادی در دهه نود قرن گذشته میلادی و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شدت گرفت، و میانگین بیکاری به 20 درصد افزایش یافت که بالاترین نرخ بیکاری در کشور است، دولت فنلاند متوجه شد که اصلیترین عامل رشد اقتصادی، آموزش و پرورش میباشد، در نتیجه، دولت استراتژیهایی را بهکار بست که از 40 سال پیش، کمک قابل توجهی به پیشرفت آموزش و پرورش کرده است، از جمله: آموزش و توانمندسازی معلمان در دانشگاههای فنلاند، شرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد، اعطای استقلال کاری به معلمان، از جمله حق انتخاب برنامه درسی با مشارکت دانش آموزان، تدوین برنامه جامع ملی برای اصلاحات، انجام اقدامات متعددی در خصوص ساختار مدارس و تبدیل آنها به برنامههای آموزشی بهمنظور ایجاد انگیزه در دانش آموزان جهت استفاده از مهارت های تفکر، حل مشکلات و کار گروهی. اکثر مردم فنلاند در سال 2000 و هنگامی که متوجه شدند فرزندانشان به رتبههای برتری در آزمونهای بین المللی دست یافتهاند، شوکه شدند و گفتند که این امر “اتفاقی بوده است”، اما در سال های بعد یقین حاصل کردند که این پیشرفت، بازتاب توسعه آموزش در فنلاند بوده است، و به لطف پیشرفت آموزش و پرورش، اقتصاد هم به تبع آن پیشرفت چشمگیری داشته و فنلاند به یک کشور اقتصاد رقابتی جهانی تبدیل شد.
پس از اطلاع از تجربیات پنج کشور اول در آموزش و پرورش، متوجه شدیم که این کشورها از مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراوانی رنج میبردند، اما از طریق ایجاد سیستمهای آموزشی قوی که به رشد اقتصادی و اجتماعی این کشورها کمک کرد، توانستند دوباره روی پای خود بایستند، و این امر باعث شد تا در ردیف کشورهای پیشرفته قرار بگیرند.
لازم به ذکر است که این مقاله، فراخوانی برای پیاده کردن تجربیات آموزشی و توسعه این کشورها به صورت کلمه به کلمه در عراق نیست، زیرا در آنصورت یک نظریهپردازی بیهوده و خطایی فکری و راهبردی خواهد بود، بلکه دعوتی است برای بررسی این تجربیات، به منظور ایجاد انگیزه برای پرسش، و جلب توجه برای به حرکت درآوردن چرخ اصلاحات در آموزش و پرورش عراق. از یک سو با پیاده کردن آنچه که با میراث فرهنگی و اخلاقی و ارزشی و تمدنی تناسب دارد، و از سوی دیگر هم، عراق توانست در آزمون هوش جهانی رتبه 20 را کسب کند و از همه کشورهای خاورمیانه جلو بیفتد، و پرسشی که اینجا مطرح میشود، اینکه: اگر این هوش برتر در یک نظام آموزشی مدرن و پیشرفته در عراق سرمایهگذاری شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
از طریق مطالعه چندین تجربه آموزشی در کشورهای مختلف، برخی از پیشنهادات و ایدههایی که به مسئولین و متولیان امر تعلیم و تربیت و در راس آنها وزیر محترم آموزش و پروش ارائه میشود، می تواند به توسعه آموزش و پرورش در عراق کمک کند و همانطور که در تجارب برخی از کشورها حاصل شد، قطعا پیشرفت آموزش و پرورش به نفع رشد اقتصادی و توسعه جامعه خواهد بود. اما مهمترین ایده ها و پیشنهادها عبارتند از:
1- تجدید ساختار نظام آموزش و پرورش ابتدایی در عراق متناسب با تغییراتی که در جهان رخ میدهد، زیرا فرآیند یادگیری و تدریس، فرایندی راکد نیست، بلکه روندی پویا و انعطافپذیر است، لذا تغییر نظام آموزشی عراق از سیستم (6.3.3) به (4.4.4) نمیتواند بهمثابه راه حلی جادویی برای مشکلات آموزش و پرورش در عراق باشد، بلکه اعطای استقلال عمل به ادارات آموزش و پروش، کمک فراوانی به ایجاد رقابت بین ادارات کل آموزش و پرورش و مدارس خواهد کرد. همچنین ایجاد یک سیستم نظارتی جدید مبتنی بر روح خلاقیت، و کار بر روی جداسازی شیفت مدارس دو و سه نوبته و افزایش تعداد ساعات کاری، حداقل از 4 ساعت به 6 ساعت در روز.
2- آموزش و توانمندسازی مجدد معلمان و مدیران مدارس، بطوریکه دورههای آموزشی در دانشگاههای عراق و تحت نظارت اساتید باکفایت و مجرب صورت بگیرد. لازم است گروههایی از معلمان را برای آموزش به کره جنوبی، ژاپن، سنگاپور و فنلاند اعزام کنیم تا اینکه بخواهیم آنها را به کشورهایی مانند مصر، لبنان و دیگر کشورها بفرستیم که هیچ فایدهای برای ما ندارند. ضروری است که معلمان دوره متوسطه اول حداقل بجای داشتن مدرک لیسانس، دارای مدرک کارشناسی ارشد باشند، و این بخاطر اهمیت این مقطع تحصیلی است. همچنین فراخواندن همه معلمان جهت اخذ مدرک لیسانس بهجای مدرک دیپلم که تعداد زیادی از آنان دارنده آن هستند، و مدارک لیسانس تنها باید از دانشگاههای عراقی صادر شود و نه از دانشکدههای آزادی که توسط وزارت آموزش و پرورش اداره میشوند و هیچ نفعی ندارند.
3- ایجاد یک سیستم تشویقی جدید که در جهت ایجاد انگیزه در معلمان و مدیران عمل میکند، تا تمام سعی و تلاش خود را در اثنای تعلیم و تربیت بهکار ببندند، به عنوان مثال: معلمی که به درصد قبولی بالایی در امتحانات عمومی دست یابد، بورس تحصیلی کارشناسی ارشد به او اعطا گردد و یا مبلغی پول نقد به وی پرداخت شود، و همچنین پاداشی به مدیران مدارسی تعلق بگیرد که عملکرد آنها در امتحانات از درصد قبولی بالایی برخوردار باشد، آنگونه که در آمریکا عمل میکنند.
4- تغییر و تحول از سیستم آموزش مستقیم، به سیستم آموزش غیرمستقیم، به مطرح کردن افکار و ایدهها و معلومات از طرف معلم ارتباط دارد، و بر ارائه و آموزش مهارتهای فردی به یادگیرنده، حل مسئله و کار گروهی متمرکز است. بطوریکه همه کشورهایی که به رتبههای برتری در آزمونهای بین المللی دست یافتهاند، و کشورهای توسعه یافته هم، نظام آموزش و پرورش غیرمستقیم را اعمال میکنند.
5- لغو برنامههای درسی زیستی و کاربردی از سیستم آموزشی؛ چرا که این سیستم بیاثر است، و در بسیاری از کشورهای توسعه یافته اجرا نمیشود.
6- لغو امتحانات عمومی فعلی، زیرا آنها امتحانات بیاثر هستند، و تنها توانایی دانشآموزان را در حفظ کردن محتوا میسنجند، در حالیکه نظامهای آموزشی جهانی دارای سیستمهای سنجشی هستند که مهارتهای برتر دانشآموزان را میسنجند، و تواناییهای ذهنی آنان را به چالش میکشند و توانایی دانشآموزان را برای درک، تجزیه و تحلیل و بکارگیری مواد درسی میسنجند.
7- ایجاد تغییرات قابل توجهی در برنامههای درسی مدارس که دیگر تناسبی با فضای عصر حاضر ندارند، و بر تدوین برنامههای درسی که معلومات و ایدههای جدیدی را در اختیار دانشآموزان قرار میدهد که تواناییهای ذهنی آنان را به چالش بکشد، تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم ذهن آنها را با معلوماتی بیمعنا پر کنیم، این از یک سو و از سویی دیگر به برنامههایی درسی نیاز داریم که بر اخلاق متمرکز باشد تا بتوانیم جامعهای بافضیلت بسازیم که فضای احترام، تکریم و تقدیر میان مردم بر آن حاکم باشد، به خصوص اکنون که جامعه از بسیاری از بحرانها، و به ویژه فرقهگرایی، گذر کرده است، واینکه مردم را به محترم شمردن نظم و قوانین و پیروی از آنها فرابخوانیم. لذا ما به این برنامههای درسی نیاز مبرم داریم تا دانشآموزان را تا دوره متوسطه همراهی کند، زیراکه جامعه عراق از یک بحران اخلاقی واقعی رنج میبرد. بنابرین وزارت آموزش و پرورش باید نقش آموزشی خود را در ارتقاء اخلاق نیکو و پسندیده در روان افراد، ایفا کند.
تایید کننده: مدیریت محترم-سرکار خانم فغانی
تهیه کننده: معاون آموزشی-خانم قاسمي